Предыдущая публикация
Левая колонка
Последний визит: 30 июн
چون سنگها صدای مرا گوش می کنی سنگی و ناشنیده فراموش می کنی رگبار نو بهاری و خواب دریچه را از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است با بر گ های مرده هم آغوش می کنی گمراه تر از روح شرابی و دیده را در شعله می نشانی و مدهوش می کنی ای ماهی طلایی مرداب خون من خوش باد مستیَت ، که مرا نوش می کنی تو درهٔ بنفش غروبی که روز را بر سینه می فشاری و خاموش می کنی در سایه ها ، فروغ تو بنشست و رنگ باخت او را به سایه از چه سیه پوش می کنی ؟
ای چارده ساله قرة‌العین بالغ نظر علوم کونین آن روز که هفت ساله بودی چون گل به چمن حواله بودی و اکنون که به چارده رسیدی چون سرو بر اوج سرکشیدی غافل منشین نه وقت بازیست وقت هنر است و سرفرازیست دانش طلب و بزرگی آموز تا به نگرند روزت از روز نام و نسبت به خردسالی است نسل از شجر بزرگ خالی است جایی که بزرگ بایدت بود فرزندی من ندارت سود چون شیر به خود سپه‌شکن باش فرزند خصال خویشتن باش دولت‌طلبی سبب نگه‌دار با خلق خدا ادب نگه‌دار آنجا که فسانه‌ای سکالی از ترس خدا مباش خالی وان شغل طلب ز روی حالت کز کرده نباشدت خجالت گر دل دهی ای پسر بدین پند از پند پدر شوی برومند گرچه سر سروریت بینم و آیین سخنوریت بینم در شعر مپیچ و در فن او چون اکذب اوست احسن او زین فن مطلب بلند نامی کان ختم شده‌ست بر نظامی نظم ار چ
На этом пока всё
Войдите в ОК, чтобы посмотреть всю ленту
405
- Pari SodiqovaСемей (Семипалатинск)
- Umed SodikovКазань
- Қадриддин ИбрагимовСанкт-Петербург
- Mistr ShahaКуляб
13
- ﮫﮩﮫ Хайёти Талхи Ошикхо ﮫﮩﮫ945 подписчиков
- Зоосун Накибхон Туграл.188 подписчиков
- Омар Хайям89 подписчиков
- Лоик Шерали. Дардномаи миллат.2303 подписчика