من كه ملول گشتمي از نفس فرشتگان
قيل و مقال عالمي، مي كشم از براي تو
در غالب تفاسير اين بيت را چنين معنا كرده اند كه حافظ به معشوقش مي گويد كه من كه آنقدر نازك نارنجي و حساس بودم كه نفس فرشتگان آسماني هم ملولم مي كرد، ولی تو بلايي بر سرم آورده اي به خاطر تو همه گونه ملامتي از خلق عالم تحمل مي كنم.
حال آن که "نفس فرشتگان" يعني هم نفسي و هم نشيني با آن ها و آن كسی که هم نفس فرشتگان بود، شيطان بود و هم اوست که بار ملامت عالميان را به دوش مي كشد. فرشتگان جز اطاعت و عبادت از خود اختياري ندارند.
فرشته عشق نداند كه چيست اي ساقي
بخواه جام و شرابی بــه خاك آدم ريز
خلقت فرشته به گونه اي است كه از سر تا به پا عقل است و اهل طغيان و سركشي نيست. در چارچوب عقل مي زيد و سركشي نمي داند. اين عاشق است كه به قول مولانا نبضش بي ادب بر مي جهد و هنجار شكني و چارچوب شكني پيشه مي كند. او در تفسیر این حدیث مصطفی علیهالسلام که:" ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم" می گوید:
در حدیث آمـد کـــه یـزدان مجید
خلق عــالم را ســه گونــه آفــريد
يك گَره را جمله عقل و علم و جود
او فرشته است و نــداند جز سجود
يك گروه ديگــر از دانــش تُهــي
همچو حيـوان، از علف در فــربهي
وان سيُم هست آدمــيزاد و بــشر
از مــلائك نيمي و نيـمي زِ خــر
نيمِ حيــوان مايل ســفلي بــود
نيم ديــگر مايــل عِــلوي شـود
حافظ هم دارد به سياق عرفايي كه شيطان را سنگ محك و مامور الهي مي دانند، از زبان شيطان مي گويد از چارچوب مندي و شسته رفتگيِ عبادي و عادتي و عقلانيِ هم جنسانم -يعني فرشتگان -ملول شده بودم و عشق تو مرا به سركشي و عدم سجده به غير تو كشاند و بابت اين سركشي دارم تاوان سنگيني مي دهم و همة تهمت ها و لعنت هاي عالميان را تحمل مي كنم و به جان می خرم و اين تهمت ها و لعنت ها را بر آن ملامت و دنياي كسالت بار فرشتگان ترجيح دادم.
Присоединяйтесь к ОК, чтобы посмотреть больше фото, видео и найти новых друзей.
Нет комментариев